خلاصه کتاب انسان کامل در نگاه عطار – بهجت السادات حجازی

خلاصه کتاب انسان کامل در نگاه عطار ( نویسنده بهجت السادات حجازی )
کتاب «انسان کامل در نگاه عطار» اثر بهجت السادات حجازی، به ژرف کاوی و تبیین مفهوم کلیدی انسان کامل در آثار عطار نیشابوری می پردازد. این اثر، ویژگی های نظری و عملی انسان کامل را از منظر عارف بزرگ عطار بررسی کرده و مسیر سلوک و کمال را در اندیشه او آشکار می سازد.
مفهوم «انسان کامل» از دیرباز یکی از محوری ترین و عمیق ترین مباحث در عرفان اسلامی بوده است. این ایده نه تنها یک آرمان فردی، بلکه تبیینی جامع از جایگاه انسان در هستی، ارتباط او با حق تعالی و مسیر رسیدن به کمال معنوی را ارائه می دهد. در ادبیات عرفانی فارسی، نام هایی چون ابن عربی، عزیزالدین نسفی، مولوی و به ویژه فریدالدین عطار نیشابوری، با این مفهوم گره خورده اند. عطار، شاعر و عارف بزرگ قرن هفتم هجری، در سرتاسر آثار خود، تصویری روشن از سالک راستین و انسانی که به مرتبه کمال رسیده است، ترسیم می کند.
کتاب «انسان کامل در نگاه عطار» نوشته ارزشمند دکتر بهجت السادات حجازی، تلاشی جامع برای تحلیل و تبیین این مفهوم بنیادین در کلیت آثار عطار نیشابوری است. حجازی در این کتاب، با رویکردی تحلیلی و مستند، لایه های پنهان اندیشه عطار را در خصوص انسان کامل کاوش می کند و نشان می دهد که چگونه این عارف بزرگ، تمامی ابعاد وجودی انسان، از سلوک عملی تا کمال نظری، را در چارچوب آموزه های عرفانی خود جای داده است. این مقاله، به عنوان خلاصه ای عمیق و تحلیلی از اثر دکتر حجازی، به مخاطبان امکان می دهد تا بدون مطالعه کامل کتاب، به درکی جامع از دیدگاه عطار نسبت به انسان کامل و ابعاد گوناگون آن دست یابند. این خلاصه به ویژه برای دانشجویان، پژوهشگران و علاقه مندان به عرفان و ادبیات فارسی می تواند منبعی ارزشمند و مستقل باشد.
نگاهی به اندیشه و زبان عطار
درک عمیق از مفهوم انسان کامل در آثار عطار نیشابوری، مستلزم شناخت مبانی فکری و زبان ویژه ای است که این عارف بزرگ برای بیان حقایق عرفانی خود به کار گرفته است. عطار شاعری است که نه تنها مفاهیم پیچیده عرفانی را با سادگی و دلنشینی بیان می کند، بلکه با بهره گیری از نمادها و حکایات، فضایی رمزآلود و در عین حال ملموس برای مخاطب ایجاد می نماید.
مبانی فکری عطار نیشابوری
اندیشه عطار بر اصول بنیادین عرفان اسلامی استوار است که در هسته خود، عشق، فنا، توحید و طلب را جای داده است. عطار معتقد است که مسیر رسیدن به کمال، راهی دشوار و پرفراز و نشیب است که تنها با نیروی عشق الهی قابل پیمودن است. سالک باید از خودی و خودبینی رها شده، به مرحله فنا در ذات حق برسد تا تجلی توحید را در هستی تجربه کند. طلب، به معنای جست وجوی بی وقفه و اشتیاق سوزان برای رسیدن به معشوق ازلی، موتور محرکه این سفر روحانی است. آثار عطار، به ویژه «منطق الطیر» و «مصیبت نامه»، سرشار از این مفاهیم هستند که روح و جان عارفان و سالکان را سیراب می کنند و مسیر خودشناسی و خداشناسی را پیش روی آنان می گشایند.
رمز، زیبایی و اسلوب بیانی عطار
عطار برای انتقال مفاهیم عمیق و انتزاعی عرفانی، از زبانی نمادین و سرشار از حکایات و تمثیلات بهره می برد. زبان او زبانی است که در عین سادگی، معانی ژرفی را در خود نهفته دارد. او از داستان های دلنشین و شخصیت های نمادین (مانند پرندگان در منطق الطیر) برای شرح مراحل سلوک و ویژگی های انسان کامل استفاده می کند. این رویکرد نه تنها مفاهیم را برای مخاطب قابل فهم تر می سازد، بلکه بار ادبی و هنری آثار او را نیز دوچندان می کند. رمزآلودگی موجود در آثار عطار، خواننده را به تأمل و تعمق وا می دارد و او را به کشف لایه های پنهان معانی دعوت می کند. زیبایی کلام و شیوایی بیان عطار، او را به یکی از برجسته ترین شاعران عارف در تاریخ ادبیات فارسی تبدیل کرده است.
رویکرد عطار به شریعت و طریقت
عطار، همچون بسیاری از عرفای بزرگ، معتقد به همزیستی و هماهنگی شریعت و طریقت است. او پایبندی به ظواهر شریعت را بستر و لازمه ورود به طریقت می داند. از دیدگاه عطار، شریعت مانند کشتی است که سالک را از دریای پرتلاطم زندگی به ساحل نجات می رساند، در حالی که طریقت، سفر در عمق این دریا برای رسیدن به گوهرهای معرفت است. بدون رعایت اصول شریعت، ورود به طریقت ممکن نیست و سلوک سالک بی بنیان خواهد بود. عطار نشان می دهد که انسان کامل کسی است که هم در ظاهر به احکام الهی پایبند است و هم در باطن به سوی حق سیر می کند و هر دو بعد را در وجود خود به کمال رسانده است. این تعادل میان ظاهر و باطن، یکی از ویژگی های بارز انسان کامل در نگاه عطار است.
ویژگی های انسان کامل در عرفان نظری از دیدگاه عطار
فصل دوم کتاب بهجت السادات حجازی، به تبیین دقیق ویژگی های انسان کامل از منظر عرفان نظری عطار می پردازد. این ویژگی ها، جایگاه هستی شناختی و معرفتی انسان کامل را در نظام فکری عطار روشن می سازد و او را موجودی خاص و منحصر به فرد معرفی می کند که دربرگیرنده تمام ابعاد کمالی است.
انسان کامل: آینه حق و قطب عالم هستی
در اندیشه عطار، انسان کامل به مثابه یک «آینه تمام نما» است که تمام اسماء و صفات الهی را در خود منعکس می سازد. او مظهری از کمالات الهی است که حق در او تجلی یافته است. همچنین، انسان کامل «قطب عالم» و محور هستی است. او همچون ستونی است که کل کائنات بر گرد او می چرخند و بدون وجود او، عالم هستی بی نظم و بی معنا خواهد بود. این جایگاه نه تنها به او برتری معنوی می بخشد، بلکه مسئولیت حفظ نظام و تعادل عالم را نیز بر عهده او می نهد. انسان کامل، واسطه فیض الهی به مخلوقات است و به همین دلیل، وجود او برای بقای هستی ضروری تلقی می شود.
عالم اکبر و منشأ ظهور عالم
عطار به تبع عرفای پیشین، انسان را «عالم اکبر» می داند، به این معنا که تمامی آنچه در عالم کبیر (هستی) وجود دارد، در عالم صغیر (انسان) نیز به صورت فشرده و کامل تری منعکس شده است. انسان، خلاصه ای از کل هستی و چکیده ای از تمام آفرینش است. از این منظر، انسان کامل نه تنها بازتاب دهنده حقایق الهی است، بلکه خود منشأ ظهور و تجلیات عالم نیز محسوب می شود. هستی، ظهور و بروز حق است و انسان کامل، والاترین مظهر این ظهور. بنابراین، شناخت انسان کامل، به معنای شناخت هستی و حقایق بنیادین آن است.
جامع اسمای الهی و تمایز با دیدگاه های دیگر
یکی از مهم ترین ویژگی های انسان کامل، «جامع اسمای الهی» بودن اوست. به این معنا که تمامی صفات و اسماء حسنای الهی، در وجود انسان کامل به نحو اتم و اکمل تجلی یافته است. او نه تنها صفات جمالی، بلکه صفات جلالی حق را نیز در خود جمع دارد و از این رو، مظهری کامل و بی نقص از خداوند است. این دیدگاه عطار در برخی جزئیات با نگرش حلاج متفاوت است. در حالی که حلاج بر جنبه «انا الحق» و اتحاد سالک با حق تأکید داشت، عطار بر جامعیت مظهریت و فنای سالک در حق تأکید می کند، اما بدون لغزش به سوی حلول یا اتحاد مطلق که می تواند به معنای الوهیت انسان باشد. انسان کامل در نگاه عطار، تجلی گاه حق است، نه خود حق.
علم لدنی و محدودیت های عقل
انسان کامل، صاحب «علم لدنی» است؛ علمی که بی واسطه و از جانب خداوند به قلب او الهام می شود و نیازی به کسب و آموزش ندارد. این علم، برتر از علم حصولی و عقلی است و به سالک بصیرت و آگاهی عمیق از حقایق هستی می بخشد. عطار در آثار خود، با وجود ارج نهادن به عقل و خرد در جایگاه خود، بر «عجز و ناتوانی عقل در معرفت حق» تأکید می کند. او معتقد است که عقل انسانی، با تمام توانمندی هایش، محدود به چارچوب های منطقی و ادراکات حسی است و قادر به درک بی کرانگی ذات الهی و اسرار عشق نیست. از این رو، در مسیر معرفت حق، عقل در برابر «شرع» و به ویژه «عشق» ناتوان می نماید. عشق است که پرده از حقایق برمی گیرد و راه وصول به معشوق را هموار می سازد، نه صرف استدلالات عقلی.
ولایت تکوینی: قدرت های خارق العاده انسان کامل
از دیگر اوصاف انسان کامل، دارا بودن «ولایت تکوینی» است؛ قدرتی معنوی که به او توانایی تصرف در عالم را می بخشد. این ولایت شامل ابعاد مختلفی می شود:
- خلق به همت: انسان کامل با همت بلند و اراده قوی خود، می تواند در عالم ایجاد تغییر کند و حتی به اراده حق، پدیده هایی را خلق کند.
- ترجمان دل سالک: او توانایی خواندن دل ها و درک احوال باطنی سالکان را دارد و می تواند دردهای روحی آنان را بشناسد و درمان کند.
- اکسیر حیات: انسان کامل همچون اکسیری است که هر مرده دلی را زنده می کند و با دم مسیحایی خود، روح معنویت را در جان سالکان می دمد.
- تصرف در زمان: او می تواند فراتر از محدودیت های زمانی عمل کند و بر ابعاد گذشته، حال و آینده اشراف داشته باشد.
این ویژگی ها نشان دهنده قدرت و تأثیر عمیق انسان کامل در هدایت و دستگیری از مخلوقات است.
سایر اوصاف عرفانی انسان کامل
عطار برای انسان کامل، اوصاف دیگری نیز برمی شمرد که هر یک نشانه ای از کمال اوست. «بی نام و نشان بودن» یکی از این ویژگی هاست؛ به این معنا که انسان کامل از شهرت و آوازه دنیوی بری است و در عین حضور در عالم، گویی غایب است. او به تعلقات و وابستگی های دنیوی بی اعتناست و تنها به حق مشغول است. همچنین، او «ساقی جان» است؛ یعنی کسی که روح معنویت و عشق را در جان ها می دمد و به تشنگان معرفت، باده ازلی می نوشاند. او سرچشمه فیض و الهام برای سالکان است.
وحدت وجود در نگاه عطار: تسامح و یگانگی مرام ها
مفهوم «وحدت وجود» یکی از پیچیده ترین و عمیق ترین مباحث عرفانی است که عطار نیز به آن پرداخته است. بهجت السادات حجازی در کتاب خود، به تبیین رویکرد عطار به وحدت وجود می پردازد و تأکید می کند که دیدگاه عطار، بدون لغزش به «حلول و اتحاد» است. یعنی عطار، حق را عین وجود می داند و کثرات را تجلیات آن یگانه حقیقت می شمارد، اما هرگز به این معنا که مخلوق عین خالق شود یا حق در مخلوق حلول کند، قائل نیست. این اعتقاد به وحدت وجود، در اندیشه عطار بازتاب های مهمی دارد:
- یگانگی مرام ها: از آنجا که همه هستی از یک مبدأ سرچشمه می گیرد، تمامی راه ها و مرام های معنوی نیز به همان حقیقت واحد بازمی گردند. این دیدگاه، نگرشی فراگیر و وحدت بخش را در پی دارد.
- تسامح در برخورد با دیگران: اعتقاد به وحدت وجود، سالک را به تسامح، مدارا و پذیرش نسبت به عقاید و مرام های مختلف سوق می دهد، زیرا همه را جلوه ای از یک حقیقت واحد می بیند.
«عطار معتقد است که عقل انسانی، با تمام توانمندی هایش، محدود به چارچوب های منطقی است و قادر به درک بی کرانگی ذات الهی و اسرار عشق نیست. از این رو، در مسیر معرفت حق، عقل در برابر شرع و به ویژه عشق ناتوان می نماید.»
ابعاد عملی انسان کامل در اندیشه عطار
فصل سوم کتاب انسان کامل در نگاه عطار بهجت السادات حجازی، به تفصیل به ویژگی هایی می پردازد که انسان کامل در سلوک عملی خود به آن ها دست می یابد و این ها همان فضائلی هستند که مریدان و رهروان طریق معرفت نیز باید در وجود خود محقق سازند. این بخش، جنبه های کاربردی و اخلاقی عرفان عطار را روشن می سازد.
ضرورت پایبندی به شریعت
با وجود تأکید عطار بر عشق و سیر باطنی، او هرگز از اهمیت «پایبندی به شریعت» غافل نمی شود. از دیدگاه او، رعایت ظواهر شریعت نه تنها باطن سلوک را استحکام می بخشد، بلکه اساس و بستر لازم برای حرکت در مسیر طریقت است. انسان کامل کسی است که احکام الهی را به درستی و از سر اخلاص رعایت می کند و شریعت را مانعی بر سر راه عرفان نمی داند، بلکه آن را نردبانی برای رسیدن به حقایق عمیق تر می شناسد. این تعادل میان ظاهر و باطن، از ویژگی های بارز انسان کامل است.
تهذیب نفس: مسیر خودسازی و روشنایی دل
یکی از مهم ترین مراحل سلوک در عرفان عطار، «تهذیب نفس» است. سالک باید با نفس اماره خود مبارزه کند و آن را از رذایل پاک سازد. عطار بر «بدگمانی و سوءظن به نفس» تأکید دارد، چرا که نفس همواره در کمین فریب و گمراهی سالک است. این مبارزه با نفس، اثرات عمیقی در شخصیت و روح سالک دارد:
- استواری شخصیت: مبارزه با نفس، اراده را قوی می سازد و به سالک ثبات قدم می بخشد.
- خودشناسی: با تهذیب نفس، سالک به شناخت عمیق تری از خود و ریشه های خطاهایش دست می یابد.
- رسیدن به حیات پایدار: نفس مهذب، زندگی ای عاری از اضطراب و آشفته حالی را به ارمغان می آورد.
- بینایی چشم دل: با از میان رفتن پرده های نفسانی، چشم دل سالک بینا می شود و حقایق را آن گونه که هستند، می بیند.
برای تهذیب نفس، عطار راه های عملی متعددی را پیشنهاد می دهد:
- جوع (گرسنگی): به معنای کم خوری و پرهیز از پرخوری، که نفس را تضعیف کرده و به روح نیروی بیشتری می بخشد.
- عصمت (پاکدامنی و کنترل): به معنای پرهیز از گناهان و کنترل قوای نفسانی، به ویژه زبان. دلایل تأکید عطار بر عصمت عبارتند از:
- کنترل زبان از گناه و سخنان بیهوده.
- آگاهی به اسرار باطنی و دریافت الهامات غیبی.
- درک نشدن سخنان عرفا از سوی مردم عامی و اهمیت سکوت.
- انس به دم زدن با حق و ذکر دائم او.
- ضعف و ناتوانی آدمی در شناخت اسرار الهی و لزوم فروتنی.
- سَهَر (شب زنده داری): بیداری در شب برای عبادت و مناجات که موجب روشنایی دل می شود.
- عُزلت (گوشه نشینی): کناره گیری از مردم برای تمرکز بر خودسازی و ارتباط با حق.
- ذکر: یاد دائمی خداوند در هر حال و هر مکان.
- یاد مرگ: یادآوری فناپذیری دنیا و آمادگی برای سفر اخروی که باعث بی رغبتی به دنیا می شود.
تخلق به اخلاق الهی: فضائل انسان کامل
انسان کامل، نه تنها از رذایل نفسانی پاک است، بلکه به فضایل اخلاقی الهی نیز متخلق شده است. این فضایل، او را به انسانی نمونه و الهام بخش تبدیل می کنند:
رحم و شفقت نسبت به خلق: انسان کامل دلی رئوف و مهربان دارد و نسبت به تمامی مخلوقات شفقت می ورزد. او درد دیگران را درد خود می داند.
پاکی و کرم و لطف: وجود او سرشار از پاکی و طهارت است و همواره با کرامت و لطف با دیگران رفتار می کند.
انصاف: در تمامی امور، جانب انصاف را رعایت می کند و هرگز به ظلم و بی عدالتی تن نمی دهد.
صدق و اخلاص: تمامی اعمال و گفتار او از روی صدق و اخلاص است و هیچ ریا و دورویی در وجود او راه ندارد.
حرکت و تلاش مداوم: انسان کامل همواره در مسیر کمال در حرکت و تلاش است و هرگز توقف نمی کند.
خوش خلقی: او با مردم به نرمی و خوش رویی رفتار می کند و سبب آزار هیچ کس نمی شود.
وارستگی و آزادی: از تمام قید و بندهای دنیوی رهاست و به هیچ چیز وابسته نیست.
سخاوت: بخشنده است و دارایی خود را در راه خدا و کمک به نیازمندان صرف می کند.
عیب پوشی از دیگران: به جای عیب جویی، خطاهای دیگران را می پوشاند و آبروی آنان را حفظ می کند.
علوّ همّت: همتی بلند دارد و تنها به حق تعالی می اندیشد و به چیزهای کوچک رضایت نمی دهد.
رضا: در برابر تقدیر الهی تسلیم است و به آنچه خداوند برایش مقدر کرده، راضی و خشنود است.
حلم: بردبار و صبور است و در برابر سختی ها و آزارها شکیبایی می کند.
تواضع: با وجود مقام بلند معنوی، متواضع است و خود را از هیچ کس برتر نمی داند.
وفای به عهد: به تمامی عهدهای خود، چه با خدا و چه با خلق، وفا می کند.
حضور پیوسته در پیشگاه حق: همواره در حال ذکر و مراقبه است و هرگز از یاد خدا غافل نمی شود.
مناجات و تضرع: با تضرع و نیاز، به درگاه حق مناجات می کند و از او یاری می طلبد.
مسئولیت ارشاد و هدایت خلق
انسان کامل، پس از رسیدن به مقام کمال، مسئولیت مهمی بر عهده دارد و آن «ارشاد و هدایت خلق» است. او چراغ راه سالکان و دستگیر گمراهان است. با دانش لدنی و ولایت تکوینی خود، به دستگیری طالبان حق می پردازد و آنان را در مسیر صعب العبور سلوک یاری می دهد. این مسئولیت، نشانه ای از کمال او در جنبه عملی است؛ چرا که کمال راستین در خدمت به خلق و راهنمایی آنان به سوی حق نمود پیدا می کند.
وظایف رهرو و موانع کمال در طریقت عطار
فصل پایانی کتاب دکتر بهجت السادات حجازی، به دو جنبه مهم در عرفان عطار می پردازد: وظایف سالکی که در راه کمال قدم می گذارد و چالش ها و موانعی که بر سر راه او قرار می گیرند. این بخش، جنبه کاربردی و هشداردهنده برای سالکان را در خود نهفته دارد.
اهمیت پیر و مرشد در سلوک عرفانی
از مهم ترین وظایف رهرو در طریقت عطار، «جست وجو و پیروی از پیر طریقت» است. عطار قویاً اعتقاد دارد که بدون راهنمایی یک مرشد کامل و دست یافته، سالک در مسیر پر پیچ و خم عرفان گمراه خواهد شد. پیر، راهبر و راهنمایی است که خود این راه را پیموده و از فراز و نشیب های آن آگاه است. بنابراین، «تسلیم محض در مقابل او» و «رعایت ادب و حرمت پیر» از اوجب واجبات است. سالک باید اراده خود را در اراده پیر ذوب کند و با تمام وجود، دستورات او را اطاعت نماید. این تسلیم و احترام، به سالک کمک می کند تا از آفات خودبینی و گمراهی در امان بماند و به سرعت بیشتری به مقصود برسد.
چالش ها و آفات مسیر کمال
مسیر کمال، خالی از موانع و چالش ها نیست. عطار به تفصیل به این آفات اشاره می کند تا سالکان از آن ها برحذر باشند:
توقف در پل مجاز: چسبیدن به عشق های مجازی و زمینی و عدم عبور از آن ها به سوی عشق حقیقی.
دنیاطلبی و تحقیر دنیا: هم دنیاپرستی و هم زهد خشک و تحقیر بی جا و افراطی دنیا، هر دو از آفات راهند. تعادل و استفاده صحیح از دنیا مهم است.
ناخالصی در عبادت و ادعای پاکی و کرامت: عبادت بدون اخلاص و تظاهر به پاکی و داشتن کرامات، از مهلکات راه است. ریا و خودپسندی، سالک را از خدا دور می کند.
مال و ثروت و جاه و مقام: دل بستن به دنیا، قدرت و شهرت، حجابی بر سر راه معرفت و مانع رسیدن به آزادی حقیقی است.
بخل و زهد و عزلتِ ظاهری: بخل مانع بخشش و کرم است. همچنین، زهد و عزلت اگر از روی ریا یا فرار از مسئولیت باشد، نه تنها سازنده نیست، بلکه تخریب کننده است.
ضعف و عجز: بی همتی و عدم توانایی در تحمل سختی های راه و مبارزه با نفس.
ترس از مرگ و غم و اندوه: ترس از نیستی و غم های دنیوی، مانع آزادی روح و پرواز به سوی حق است.
ناامیدی از رحمت حق: یأس و نومیدی از رحمت الهی، گناهی بزرگ است که سالک را از ادامه راه باز می دارد.
غفلت و بی خبری: بی توجهی به ذکر حق و غافل شدن از مسیر اصلی سلوک.
غرور: تکبر و خودبینی پس از کسب برخی کمالات، که از بزرگ ترین موانع ادامه راه است.
هفت شهر عشق: مراحل سلوک عطار
عطار در «منطق الطیر»، مسیر کمال را به «هفت شهر عشق» تشبیه می کند که هر سالکی برای رسیدن به سیمرغ (حق تعالی) باید آن ها را بپیماید. این مراحل، گام های اساسی در سفر روحانی به سوی معرفت کامل هستند:
- طلب: مرحله آغازین که با اشتیاق سوزان برای یافتن حقیقت و راه حق آغاز می شود.
- عشق: مرحله ای که در آن عشق الهی بر وجود سالک غلبه می کند و او را به سوی معشوق می کشاند.
- معرفت: در این مرحله، سالک به شناخت عمیق تری از خداوند و اسرار هستی دست می یابد.
- استغناء: سالک از تمام نیازها و تعلقات دنیوی و حتی اخروی بی نیاز می شود و تنها به حق وابسته است.
- توحید: مرحله ای که در آن سالک تنها حقیقت یگانه خداوند را در همه چیز مشاهده می کند و کثرات در نظرش محو می شوند.
- حیرت: پس از توحید، سالک دچار حیرتی عارفانه می شود؛ حیرتی که نه از نادانی، بلکه از عظمت و بی کرانگی حق است.
- فقر و فنا: مرحله نهایی که سالک به نهایت فقر در برابر غنای حق و فنا در ذات او می رسد و هستی خود را در هستی حق گم می کند.
نتیجه گیری
کتاب «انسان کامل در نگاه عطار» بهجت السادات حجازی، گنجینه ای ارزشمند برای درک عمق و ابعاد گسترده مفهوم انسان کامل در آثار عطار نیشابوری است. این پژوهش، با رویکردی تحلیلی و جامع، تصویری دقیق از مبانی نظری و عملی انسان کامل را از دیدگاه این عارف بزرگ ارائه می دهد.
همان گونه که بررسی شد، انسان کامل در نگاه عطار، موجودی چندبعدی است که نه تنها در اوج کمالات نظری چون آیینه حق، قطب عالم، جامع اسمای الهی و صاحب علم لدنی است، بلکه در اوج کمالات عملی نیز به تهذیب نفس، تخلق به اخلاق الهی و ارشاد خلق مشغول است. حجازی به خوبی تبیین می کند که چگونه عطار، با تأکید بر عشق به عنوان محرک اصلی سلوک، و با شناخت دقیق موانع و چالش های راه، مسیر رسیدن به کمال را از طریق هفت شهر عشق مشخص می سازد.
این کتاب اهمیت بسزایی در شناخت عمیق تر اندیشه های عرفانی عطار و جایگاه بی بدیل او در عرفان اسلامی دارد. مطالعه و تعمق در مفاهیم ارائه شده در این اثر، می تواند رهنمودی برای سالکان و علاقه مندان به عرفان باشد تا با الهام از آموزه های عطار، گام در مسیر خودشناسی و خداشناسی نهند. در نهایت، مفهوم انسان کامل در نگاه عطار، نه تنها یک آرمان دور از دسترس، بلکه الگویی برای زیست معنوی و اخلاقی در زندگی معاصر است که می تواند به انسان امروز در یافتن معنا و هدف در دنیای پرهیاهو یاری رساند. به امید آنکه این تحلیل، دروازه ای برای تعمق بیشتر در آثار عرفانی عطار و پژوهش های ارزشمند در این حوزه باشد.