خلاصه کتاب رساله نوین درباره بناء اسلام – حسینی طهرانی

خلاصه کتاب رساله نوین درباره بناء اسلام بر سال و ماه قمری ( نویسنده سید محمدحسین حسینی طهرانی )

کتاب «رساله نوین درباره بناء اسلام بر سال و ماه قمری» اثر علامه آیت اللَه سید محمدحسین حسینی طهرانی، به طور جامع و مستدل استدلال می کند که تقویم هجری قمری تنها مبنای مشروع برای تمامی شئون زندگی اسلامی است و تغییر آن انحرافی تاریخی با پیامدهای مخرب است.

علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی، از فقها و عرفای برجسته معاصر، در کتاب نفیس «رساله نوین درباره بناء اسلام بر سال و ماه قمری» به یکی از بنیادی ترین مسائل هویتی و شرعی جهان اسلام پرداخته است. این کتاب فراتر از یک بحث صرفاً تقویمی، به تبیین عمیق جایگاه تقویم هجری قمری به عنوان یک نظام الهی برای زمان می پردازد و ریشه های قرآنی و روایی آن را بررسی می کند. نویسنده با بصیرت عمیق، انحراف از این مبنای الهی و پیامدهای مخرب آن را در طول تاریخ، به ویژه در دوران معاصر ایران، به دقت تحلیل می کند. اهمیت این اثر در آن است که نه تنها جنبه های عبادی، بلکه ابعاد اجتماعی و سیاسی تقویم قمری را روشن ساخته و هرگونه جایگزینی یا تلفیق آن با تقویم شمسی را توطئه ای علیه هویت اسلامی و تفرقه میان مسلمانان برمی شمارد. هدف از ارائه این خلاصه، آشنایی مخاطبان با استدلالات محکم علامه طهرانی و درک عمق این مسئله حیاتی برای حفظ اصالت و وحدت اسلامی است تا به عنوان مرجعی معتبر برای درک محتوای این کتاب، به یاری پژوهشگران و عموم مسلمانان آگاه بیاید.

مبانی قرآنی و روایی تقویم قمری: نظام الهی برای زمان

علامه حسینی طهرانی در تبیین ریشه های تقویم قمری، ابتدا به آیات نورانی قرآن کریم استناد می کند و آن را نظامی ازلی و تکوینی معرفی می نماید که با خلقت آسمان ها و زمین آغاز شده است. این بخش از کتاب، سنگ بنای استدلالات بعدی نویسنده را تشکیل می دهد.

تفسیر آیه إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللَهِ اثْنَاعَشَرَ شَهْرًا

آیه «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللَهِ اثْنَاعَشَرَ شَهْرًا فِي كِتابِ اللَهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ» (توبه: ۳۶) در این رساله به عنوان اصلی ترین مبنای قرآنی تقویم قمری مطرح می شود. نویسنده با استناد به واژگان «عِندَ اللَهِ» و «فِي كِتابِ اللَهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ»، بر این باور است که نظام دوازده ماهه قمری، یک امر قراردادی یا بشری نیست، بلکه ریشه هایی تکوینی و فطری دارد. این نظام، قبل از وضع هرگونه قرارداد اجتماعی، از لحظه خلقت جهان توسط خداوند تعیین شده و لذا غیرقابل تغییر و تبدیل است. صراحت قرآن در مورد «أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ» (چهار ماه حرام: ذی القعده، ذی الحجه، محرم و رجب) نیز دلیلی قاطع بر قمری بودن این ماه هاست؛ چرا که در اسلام، ماه های حرام صرفاً بر مبنای تقویم قمری تعریف شده اند. از دیدگاه علامه طهرانی، این آیه نه تنها عدد ماه ها را تعیین می کند، بلکه ماهیت این ماه ها را نیز مشخص می سازد که همان ماه های قمری هستند. تقویم قمری، بر خلاف تقویم شمسی که بر اساس محاسبات پیچیده و قراردادی است، به دلیل وابستگی به رؤیت هلال، برای عموم مردم در هر مکان و زمان قابل فهم و پیگیری است و نیازی به دانش نجوم و محاسبات دقیق ندارد. این سادگی و همگانی بودن، با روح شریعت آسان و فطری اسلام هماهنگ است.

اهله و مواقیت الهی

علامه طهرانی در ادامه، به نقش هلال ماه به عنوان نشانه ای الهی برای تعیین اوقات اشاره می کند و آیاتی نظیر «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ» (بقره: ۱۸۹) را مورد بحث قرار می دهد. این آیات به وضوح بیان می کنند که اهله (اشکال مختلف ماه) نه تنها برای مردم به طور عام، بلکه به طور خاص برای تعیین زمان حج و دیگر عبادات و معاملات، مواقیت (اوقات معین) هستند. سادگی رؤیت هلال، تعیین آغاز و پایان ماه ها را برای همگان، از عالم و جاهل، در هر نقطه از خشکی و دریا، ممکن می سازد. این ویژگی تقویم قمری، آن را به نظامی جهان شمول تبدیل می کند که با فطرت انسانی و سهولت دین اسلام کاملاً منطبق است. نویسنده تأکید می کند که این نظام الهی، استوار و پایدار است و هرگونه تلاش برای تغییر آن، به دلیل مغایرت با سنت تکوینی الهی و نص صریح قرآن، محکوم به بطلان است. ماه قمری حسّی و وجدانی است و ابتدا و انتهایی مشخص در عالم تکوین دارد، برخلاف ماه های شمسی که قراردادی و اصطلاحی هستند و به محاسبات منجمان نیاز دارند.

حجة الوداع و نفی نسیئ

یکی از مهمترین استدلالات علامه طهرانی در لزوم پایبندی به تقویم قمری، تحلیل وقایع و خطبه های پیامبر اکرم (ص) در حجة الوداع است. در این خطبه ها، پیامبر (ص) به صراحت نسیئ را (که به معنای تأخیر و جابجایی ماه هاست) مورد نکوهش قرار دادند و اعلام فرمودند که «أَلَا وَ إِنَّ الزَّمَانَ قَدِ اسْتَدَارَ كَهَیئَتِهِ یوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ؛ السَّنَةُ اثْنَاعَشَرَ شَهْرًا مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ». این عبارت نشان دهنده بازگشت زمان به حالت اصلی و قمری خود است.
نویسنده به تفصیل به تشریح مفهوم «نسیئ» در جاهلیت می پردازد که دارای دو نوع اصلی بوده است:

  1. نوع اول: جابجایی ماه های حرام (مانند حلال شمردن محرم برای جنگ و حرام کردن صفر به جای آن). این کار برای تطبیق با منافع دنیوی و جنگی انجام می شد.
  2. نوع دوم: جابجایی زمان حج در فصول مختلف برای دستیابی به اعتدال هوا یا منافع تجاری. اعراب جاهلی برای اینکه حج همواره در فصلی معتدل یا زمان پررونق تجارت برگزار شود، با کبیسه گیری، ماه های قمری را با سال شمسی تطبیق می دادند. این امر موجب می شد که حج از ماه ذی الحجه به ماه های دیگر منتقل شود و هر بیست و شش یا سی و سه سال یک بار به جای اصلی خود بازگردد.

علامه طهرانی این اعمال را «زیادتی در کفر» می داند که نه تنها موجب انحراف از شریعت می شد، بلکه به معنای دستکاری در نظام الهی زمان بود. خطبه پیامبر (ص) در حجة الوداع، به مثابه بازگرداندن زمان به مسیر صحیح الهی و تأکید بر انجام عبادات در زمان مقرر شرعی خود (بر مبنای تقویم قمری) بود. این عمل، یک اعلام عمومی مبنی بر حرمت قطعی هرگونه دخل و تصرف در نظام تقویمی اسلام و لزوم التزام به ماه های قمری برای تمامی شئون عبادی و اجتماعی بود.

«حقّاً تعداد ماهها در نزد خداوند دوازده ماه است، كه در كتاب خدا اینطور است، از آن ماههاى دوازده گانه، چهار تایش از ماههاى محترم است كه به ماههاى حرام معروف است: رجب كه بین جُمادى و شعبان است، و سه ماه دیگر متوالى و پیاپى است، كه عبارتند از: ذُو القعدة و ذو الحَجَّة و مُحَرَّم. آگاه باشید: آیا من این مطلب را تبلیغ كردم؟! گفتند: آرى! آن حضرت گفت: بار پروردگارا شاهد باش!»

پیامدهای التزام به تقویم قمری و مخاطرات تغییر آن

پایبندی به تقویم قمری، فراتر از یک الزام شرعی، ضامن حفظ هویت اسلامی و وحدت مسلمانان است. علامه طهرانی با دقت، پیامدهای مثبت این التزام و مخاطرات عظیم ناشی از تغییر آن را تبیین می کند.

ضرورت التزام به تقویم قمری

التزام به تقویم قمری از چندین جهت برای امت اسلامی ضروری است. نخست، این تقویم به صورت تکوینی و شرعی، حافظ هویت اصیل اسلامی است. تغییر آن به معنای بریدن از ریشه های الهی زمان و پذیرش نظامات قراردادی بشری است. دوم، احکام عبادی مهمی چون روزه ماه رمضان و حج بیت الله الحرام، مستقیماً به ماه های قمری وابسته هستند. گردش ماه رمضان در تمامی فصول سال (زمستان، بهار، تابستان و پاییز)، این فرصت را فراهم می آورد که مسلمانان در شرایط آب و هوایی و طول روز متفاوت، به انجام این فریضه بپردازند و از فواید جسمانی و روحی آن در طول سال بهره مند شوند. این پویایی، مزاج و اراده انسان را برای مواجهه با سختی ها آماده می سازد و جهاد در راه خدا را در هر شرایطی آسان می نماید. سوم، تقویم قمری به دلیل جهان شمولی و سهولت رؤیت هلال، وحدت و همبستگی جهانی میان مسلمانان را تقویت می کند. در هر نقطه ای از جهان، آغاز یک ماه قمری برای همه مسلمانان قابل درک و پیگیری است و این امر به وحدت در عبادات و مناسبات اجتماعی کمک شایانی می کند. اگر تمام مسلمانان جهان بر اساس این تقویم واحد عمل کنند، اختلافات و تفرقات ناشی از تقویم های محلی یا شمسی به حداقل می رسد و هویت مشترک آنها تقویت می شود.

دلایل حرمت تبدیل تقویم قمری به شمسی یا ترکیب آن

علامه طهرانی با قاطعیت، تبدیل یا ترکیب تقویم قمری با شمسی را از دیدگاه شرعی حرام می داند و برای این حکم دلایل محکمی ارائه می دهد:

  • مخالفت با نص صریح قرآن و سنت نبوی: همانطور که در بخش قبلی اشاره شد، آیات قرآن و فرمایشات پیامبر (ص) در حجة الوداع، تقویم قمری را به عنوان «دین قیم» و مبنای ازلی زمان معرفی کرده اند. هرگونه تغییر در آن، به معنای نادیده گرفتن این نصوص قطعی و عدول از فرمان الهی است.
  • تفکیک دین از سیاست: تبدیل تقویم قمری به شمسی برای امور دولتی و اجتماعی، به نوعی به معنای تفکیک امور دنیوی از احکام دینی و انزوای دین در حوزه فردی و عبادی صرف است. اسلام یک دین جامع است که تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی را در بر می گیرد و نمی توان آن را به حوزه فردی محدود کرد. این رویکرد، در حقیقت، راه را برای سکولاریسم و حذف دین از عرصه عمومی باز می کند.
  • قطع رابطه نسل خلف با سلف صالح: میراث عظیم علمی، فقهی، تاریخی و فرهنگی اسلام، اعم از تفاسیر، احادیث، تواریخ، تراجم و کتب علمی، همگی بر مبنای تقویم هجری قمری تدوین شده اند. با تغییر این تقویم، ارتباط نسل های کنونی با این ذخایر ارزشمند گذشته قطع شده و فهم و درک این آثار دچار مشکل می شود، که این خود انزوای فرهنگ اصیل اسلامی را در پی دارد.
  • ایجاد تفرقه و تشتت در میان مسلمانان جهان: اگر هر کشور اسلامی تقویم متفاوتی را برای خود برگزیند، وحدت و همبستگی امت اسلامی دچار گسست می شود. این امر نه تنها در مناسبات عبادی (مانند آغاز ماه رمضان و عید فطر) بلکه در مناسبات سیاسی و اجتماعی نیز تشتت ایجاد می کند و مسلمانان را از یکپارچگی دور می سازد.
  • توطئه ای استعماری: علامه طهرانی معتقد است که تغییر تاریخ اسلامی، ابزاری مهم در دست استعمارگران کافر برای تضعیف هویت، وحدت و اقتدار مسلمین بوده است. این اقدام با هدف غرب گرایی و از بین بردن بنیان های فرهنگی اسلام صورت گرفته است تا راه برای نفوذ بیگانگان و استثمار مسلمانان هموار شود. این توطئه، همچون تقسیم کشورهای اسلامی به قطعات کوچک، در راستای سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» عمل کرده است.

تغییر تاریخ در ایران: تحلیل ابعاد توطئه (با تکیه بر دیدگاه نویسنده)

یکی از مهمترین فصول کتاب «رساله نوین»، به تفصیل به روند تغییر تاریخ در ایران معاصر می پردازد و آن را نه تنها یک تغییر ساده، بلکه بخشی از یک توطئه گسترده تر برای زدودن هویت اسلامی ملت ایران تحلیل می کند. علامه حسینی طهرانی این تغییرات را به سه مرحله اصلی تقسیم می کند که هر یک گام هایی در جهت دور کردن جامعه از مبانی دینی و نزدیک کردن آن به فرهنگ غرب بوده است.

سه مرحله اصلی تغییر تقویم در ایران معاصر

نویسنده با دقت به تاریخ معاصر ایران می نگرد و مراحل تغییر تقویم را این گونه شرح می دهد:

مرحله اول: تبدیل ماه های قمری به شمسی (بر اساس برج ها) برای امور دولتی (در مجلس دوم)

حدود هشتاد سال پیش، در دوره دوم قانون گذاری مجلس شورای ملی، اولین گام برداشته شد. در این مرحله، ماه های قمری به ماه های شمسی (بر اساس برج های دوازده گانه مانند حمل، ثور، جوزا و…) تغییر یافت، اما این تغییر فقط در دوایر دولتی و برای امور مالیاتی و گمرکی به کار گرفته شد. دلایل مطرح شده برای این تغییر، نظیر «صرفه جویی اقتصادی» (به دلیل یازده روز تفاوت سال شمسی و قمری که موجب پرداخت کمتر حقوق می شد) و «نیازهای گمرکی»، از دیدگاه علامه طهرانی «بهانه هایی واهی و سست» بوده اند. ایشان با تحلیل دقیق نشان می دهد که این دلایل از اساس غلط و بی منطق بوده و هدف اصلی، برداشتن تدریجی شعائر اسلامی و هموار کردن مسیر برای اقدامات بعدی بوده است. این اقدام به ظاهر بی ضرر، عملاً به تفکیک دین از سیاست انجامید و اسلام را از عرصه رسمی کشور به امور شخصی و فردی محدود ساخت.

مرحله دوم: تغییر نام ماه های شمسی از عربی (بروج) به اسامی باستانی فارسی (فروردین، اردیبهشت و…)

مرحله دوم، در دوره پنجم مجلس شورای ملی (سال ۱۳۰۳ شمسی) اتفاق افتاد. در این زمان، اسامی عربی ماه های شمسی جای خود را به اسامی باستانی فارسی مانند فروردین، اردیبهشت، خرداد و… دادند. علامه طهرانی به صراحت بیان می کند که نام شش ماه از این اسامی باستانی، در حقیقت نام شش فرشته در آیین زرتشت (امشاسپندان) است. این تغییر، به ظاهر «احیای سنت ملی» تلقی شد، اما در واقع، به زعم نویسنده، تلاشی آشکار برای جایگزینی نمادهای اسلامی با نمادهای ملی گرایی افراطی و زرتشتی بود. این اقدام، هویت اسلامی را به چالش کشید و زمینه را برای زدودن بیشتر آثار اسلامی در جامعه فراهم آورد. او این کار را «نسخ اسلام و برقراری متد غرب و غرب گرایی» می نامد و آن را حمله اهریمنی به کیان اسلام تلقی می کند.

مرحله سوم: تغییر مبدأ تاریخ از هجرت پیامبر (ص) به آغاز سلطنت کوروش کبیر (تاریخ شاهنشاهی)

اوج این توطئه، مرحله سوم بود که در سال ۱۳۵۴ شمسی (همزمان با ۲۵۳۵ شاهنشاهی) به وقوع پیوست. در این مرحله، مبدأ تاریخ رسمی کشور از هجرت پیامبر اکرم (ص) به آغاز سلطنت کوروش کبیر تغییر یافت. این اقدام، از دیدگاه علامه طهرانی، به معنای «اوج جدایی از هویت اسلامی و نَسْخ حکومت رسول الله» بود. او این عمل را «اعلان عدم نیاز به دین و مذهب، و آیین محمدی» دانسته و آن را بریدن زنجیر ظاهر از باطن و بیرون جستن از دامان معنویت رسول خدا می نامد. نویسنده با تحلیل سخنرانی های موافقان این طرح، از جمله «علامه وحیدی» که با تملق و تحریف آیات و روایات، اطاعت از شاه را واجب شرعی قلمداد می کرد، نقش عوامل فراماسونری و استعمار را در پیشبرد این تغییرات برملا می کند. این تغییر، آشکارا به معنای ترجیح ملی گرایی باستانی و شاهنشاهی بر آموزه های اصیل اسلامی بود و نشان دهنده تلاش برای ریشه کن کردن کامل هویت دینی جامعه.

عاقبت این تغییرات: انقراض خاندان پهلوی به عنوان مجازات الهی

علامه حسینی طهرانی با قاطعیت، انقراض خاندان پهلوی و سقوط رژیم شاهنشاهی را به عنوان مجازات الهی برای این تعدیات و تجاوزات می داند. او این رخداد را نتیجه «به جوش آمدن غیرت خدا» در برابر این تلاش ها برای نسخ تاریخ محمدی و از بین بردن هویت اسلامی ملت ایران تلقی می کند. از نظر ایشان، دست قدرت الهی، این رژیم را چنان درو و برانداخت که گویی هرگز وجود نداشته است.

نقد وضعیت پس از انقلاب و راهکارها (دیدگاه نویسنده)

علامه حسینی طهرانی، حتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به نقد وضعیت موجود در زمینه تقویم می پردازد و معتقد است که با وجود بازگشت مبدأ تاریخ به هجرت پیامبر (ص)، هنوز نواقصی در پایبندی کامل به تقویم قمری وجود دارد که نیازمند اصلاح است.

نقد اصل هفدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

نویسنده به صراحت به نقد اصل هفدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می پردازد که تصریح می کند: «مبدأ تاریخ رسمی کشور هجرت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است؛ و تاریخ هجری شمسی و هجری قمری هر دو معتبر است؛ امّا مبنای کار ادارات دولتی هجری شمسی است. تعطیل رسمی هفتگی روز جمعه است.»
علامه طهرانی سه اشکال اساسی به این اصل وارد می کند:

  1. اعتبار دادن به هر دو تقویم شمسی و قمری: از نظر ایشان، قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم (ص) به طور انحصاری تقویم قمری را معتبر دانسته اند و اعتبار دادن به تقویم شمسی در کنار آن، صحیح نیست.
  2. مبنا قرار دادن تاریخ شمسی برای کارهای دولتی: این امر، به معنای تداوم تفکیک دین از سیاست است. اگر دین و سیاست جدایی ناپذیرند، پس مبنای تمامی امور دولتی باید تقویم قمری باشد. این انتخاب، در حقیقت، به رسمیت شناختن و ارجحیت دادن به تقویم شمسی در عمل است.
  3. استمرار نام های ماه های باستانی زرتشتی: با وجود بازگشت مبدأ تاریخ به هجرت، نام های باستانی شمسی مانند فروردین و اردیبهشت همچنان پابرجا هستند. این امر، ادامه میراث ملی گرایی افراطی و نمادهای غیر اسلامی است که در مراحل قبل توسط رژیم پهلوی تحمیل شد.

این نقد نشان می دهد که از دیدگاه علامه طهرانی، بازگشت صرف به مبدأ هجرت کافی نیست، بلکه باید تمامی ابعاد تقویمی کشور بر اساس مبانی شرعی و قمری تنظیم شود.

نقد برگزاری سالگردها و یادبودها بر اساس تقویم شمسی

علامه طهرانی به شدت از برگزاری سالگردها و یادبودهای مربوط به حوادث مهم دینی و انقلابی بر اساس تقویم شمسی انتقاد می کند. ایشان تأکید دارد که این مناسبت ها، که ریشه ای عمیق در نهضت دینی و اسلامی دارند، باید بر اساس تقویم هجری قمری برگزار شوند تا ارتباط معنوی و تاریخی با آنها حفظ گردد. به عنوان مثال، یادبود شهادت شهید مطهری در ۱۲ اردیبهشت شمسی، در حالی که ایشان در ۵ جمادی الثانیه به شهادت رسیدند، یا قیام ۱۵ خرداد که در حقیقت ریشه در حوادث دهه محرم و عاشورای حسینی دارد، نمونه هایی از این نقد هستند. از نظر ایشان، برگزاری این مناسبت ها با تقویم شمسی، به نوعی همان «نسیئ» است که قرآن از آن نهی کرده و باعث گم شدن سیر واقعی رویدادها در زمان الهی می شود.

تأکید بر فواید سال قمری در مقابل مضرات سال شمسی

علامه طهرانی به تفصیل به فواید بی شمار سال قمری و مضرات سال شمسی می پردازد. فواید سال قمری شامل سادگی، دقت و جهان شمولی آن است؛ زیرا آغاز هر ماه به رؤیت هلال وابسته است که امری محسوس و قابل درک برای همگان است و نیازی به محاسبات پیچیده نجومی ندارد. این سادگی و همگانی بودن، با فطرت اسلام کاملاً منطبق است و از ایجاد اختلاف و تفرقه جلوگیری می کند. در مقابل، سال شمسی به دلیل نیاز به محاسبات دقیق نجومی، تعدیلات و کبیسه گیری های مختلف، پیچیدگی های فراوانی دارد و موجب تفاوت در تقویم های مختلف (مانند رومی، ژولین، گرگوری، جلالی و…) می شود. این پیچیدگی و نیاز به منجم، با سادگی و فراگیر بودن احکام اسلامی ناسازگار است. همچنین، پویایی تقویم قمری در گردش فصول، باعث می شود که مسلمانان در تمامی شرایط آب و هوایی، عبادات خود (مانند روزه) را انجام دهند و از فواید کامل آن بهره مند شوند، که این خود به آمادگی جسمانی و روحی برای جهاد در راه خدا در هر شرایطی کمک می کند.

نفی اعیاد باستانی

نویسنده به صراحت نوروز و مهرگان را از منظر اسلام رد می کند. ایشان معتقد است که هیچ ترغیب شرعی و روایی معتبری برای برگزاری این اعیاد وجود ندارد و روایات مربوط به آنها، مانند روایت معلی بن خنیس درباره نوروز، از نظر سندی ضعیف هستند. از دیدگاه علامه، این اعیاد، سنت های ملی و آداب قومی جاهلی محسوب می شوند که نباید در جامعه اسلامی رسمی تلقی شوند. او معتقد است که تمسک به این اعیاد، در حقیقت، نادیده گرفتن احکام شرعی و بازگشت به آداب و رسوم قبل از اسلام است.

نتیجه گیری

کتاب «رساله نوین درباره بناء اسلام بر سال و ماه قمری» اثر علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی، یک پژوهش عمیق و جامع در اثبات جایگاه بی بدیل تقویم هجری قمری در تمامی شئون زندگی اسلامی است. نویسنده با استناد به مبانی قرآنی، روایی و تاریخی، تقویم قمری را به عنوان «دین قیم» و یک نظام الهی و تکوینی معرفی می کند که از روز خلقت آسمان ها و زمین وجود داشته و هرگونه تغییر در آن، «زیادتی در کفر» و توطئه ای علیه هویت اصیل اسلامی است.

اثر حاضر با تحلیل دقیق مراحل تغییر تاریخ در ایران معاصر، از تبدیل ماه های قمری به شمسی برای امور دولتی، تا جایگزینی نام های عربی با اسامی باستانی زرتشتی، و نهایتاً تغییر مبدأ تاریخ از هجرت نبوی به سلطنت کوروش، نشان می دهد که این اقدامات، گام هایی هدفمند در جهت تفکیک دین از سیاست، قطع رابطه نسل حاضر با سلف صالح و تضعیف هویت اسلامی ملت ایران بوده اند. انقراض خاندان پهلوی نیز از نگاه نویسنده، نتیجه قهری و مجازات الهی برای این دستکاری در اصول دینی و هویتی محسوب می شود.

علامه طهرانی حتی پس از انقلاب اسلامی نیز، با نقد برخی بندهای قانون اساسی و شیوه برگزاری مناسبت ها بر مبنای تقویم شمسی، بر لزوم بازگشت کامل به تقویم قمری در تمامی ابعاد زندگی تأکید می کند. ایشان فواید بی شمار سال قمری، از جمله سادگی، دقت، جهان شمولی و انطباق با فطرت انسانی را در مقابل مضرات سال شمسی (نیاز به محاسبات پیچیده، ایجاد تفرقه و عدم تطابق با روح شریعت آسان اسلام) تشریح می نماید.

در نهایت، این کتاب دعوتی است به هوشیاری در برابر توطئه های فرهنگی و لزوم بازگشت کامل به تقویم هجری قمری به عنوان محور هویت، وحدت و سبک زندگی اسلامی. پیامی که در این رساله نهفته است، فراخوانی است برای درک عمیق تر از جایگاه زمان در اندیشه اسلامی و تلاش برای احیای کامل این سنت الهی، تا امت اسلامی بتواند یکپارچگی و اصالت خود را در عصر حاضر نیز حفظ کند.

دکمه بازگشت به بالا